این که از انسان ها بخواهیم احساسات خود را در محل کار نادیده بگیرند و به اصطلاح سرشان را پایین بیندازند و به عنوان یک موجود صرفا عقلایی کارشان را انجام دهند همانقدر غیر منطقی است که از آن ها بخواهیم بدون دست و پا وارد محل کار شوند. نادیده گرفتن احساسات، امیال و پیچیدگی های شخصیتی، و شکنندگی انسان ها درست شبیه به نادیده گرفتن فیلی عظیم الجثه در یک اتاق است. ما چه بخواهیم و چه نخواهیم این فیل با قدرتی مخرب ولی در عین حال سازنده ( بسته به مهارت و توانمندی مدیریت ما) حضور دارد و در مواجهه با حضور و شناخت این فیل است که توانمندی و مهارت فردی، مدیریتی و رهبری مان محک می خورد.
بنا به دلایل بسیار از جمله ترس و محافظه کاری، عدم وجود امنیت روانی، خجالت و یا عدم برخورداری از ظرفیت و توانمندی لازم معمولا ترجیح می دهیم فیل را نبینیم و یااگر هم دیدیم نادیده بگیریم. اما غافل از اینکه این بی توجهی (خواسته یا ناخواسته) نه تنها مشکلی را حل نمی کند بلکه در صورت تداوم، یا به ناگاه و یا با یک حرکت نامحسوس موریانه ای طی زمان آسیب جدی به بهره وری و اثربخشی فرد و سازمان می زند.
عقلانیت حکم می کند احساسات را بپذیریم، امکان بروز و ظهورشان را با ایجاد ظرفیت در یک محیط امن برای گفتگوی صادقانه و محترمانه فراهم کنیم و با کسب شناخت، این پدیده ی اجتناب ناپذیر انسانی را به عنوان اهرمی قدرتمند در جهت منافع فردی و سازمانی مدیریت کنیم.
بیایید همانقدر که درباره ی اعداد و ارقام جلسه می گذاریم و صحبت می کنیم درباره حال و هوای مان هم صحبت کنیم.
دقیقا ، خیلی وقتها فراموش میکنیم که موتور محرک ما احساسات پرسنل هست و اعداد و ارقام خروجی سیستم
تمرکز بیش از حد به خروجی چالشی جدی در کسب و کارهای ایرانی هست.
ممنون از نظر شما امیرحسین جان
به امید توجه بیشتر به این موضوع در تمامی سازمان ها و شرکت ها در ایران