بهبود هوش هیجانی یکی از پیشنیازهای رهبری اثربخش است. بر اساس تحقیقات گلمن و نوارز در راستای مشاوره آن ها به شرکت ها و تربیت رهبران، برای بهبود هوش هیجانی باید سه سوال از خود بپرسیم:
- تفاوت شناخت ما از خودمان و شناخت دیگران از ما چیست؟
اولین گام این است که بدانیم خود را چگونه می بینیم و چه شناخت و تصوری از خود داریم و این شناخت چقدر با شناخت و تصوری که دیگران از ما دارند متفاوت است. مثلا خیلی از ما فکر می کنیم شنونده های خوبی هستیم در حالی که اگر از دیگران بپرسیم لزوما چنین تلقی از ما ندارند. و یا خیلی از ما فکر می کنیم سخنران خوبی نیستیم در حالی که ممکن است نظر دیگران عکس این باشد.
بدون بررسی واقعیت دنیای بیرون مشکل است بدانیم چگونه اعمال ما بر عملکرد ما و دیگران تاثیر می گذارد.
- چه چیزهایی برای ما اهمیت دارند؟
هنگامی که خود را هم با شناخت خود و هم با گرفتن نظر سایرین ارزیابی کنیم، آنگاه به این درک می رسیم که چه چیز را باید بهبود دهیم. با این حال هرگز اهداف خود را فراموش نکنیم و اینکه همواره آگاه باشیم به واقع به دنبال بهبود و یا تغییر چه چیز هستیم و یا باید باشیم. همواره به خاطر داشته باشیم برای هر آنچه قرار است بهبود دهیم حتما یک انگیزه شخصی داشته باشیم و تنها به توصیه دوست، مدیر و یا منابع انسانی اکتفا نکنیم.
این به این معنا است که چیزی را که قرار است بهبود دهیم بهتر است در تقاطع میان ارزیابی محیط بیرونی از ما و حوزه ای که به آن علاقمند هستیم باشد . آیا خودمان هم واقعا الزام، انگیزه و خواستی برای ایجاد این بهبود احساس می کنیم؟
- برای رسیدن به اهداف مشخص شده چه تغییرات و اقداماتی باید انجام دهیم؟
هنگامی که حوزه های بهبود و مهارت های قابل ارتقا را تشخیص دادیم، اقداماتی که باید انجام دهیم را مشخص کنیم. برای مثال اگر قرار است مهارت گوش دادن موثر را بهبود دهیم سعی کنیم به طور مشخص و مصمم زمانی که با کسی مکالمه می کنیم به خود فرصت تمرین دهیم و عادات غلط خود را در حین مکالمه کنار بگذاریم. سعی کنیم به طور خاص بر روی بهبود مهارت ها تمرکز کنیم تا به اهداف مطلوب برسیم و از هر فرصتی که به طور طبیعی پیش می آید به عنوان فرصتی برای تمرین بهره ببریم. در تمرین و تکرار و استمرار با خود جدی باشیم.
اصل نوروپلاستیستی مغز به ما می گوید هر چقدر در انجام یک عمل بیشتر تکرار و تمرین داشته باشیم ، ارتباط نورونی قویتری در مغز مان برای انجام آن فعالیت شکل می گیرد و راحت تر آن فعل را انجام خواهیم داد تا زمانی که به صورت یک اقدام خودکار درآید.
با پاسخ به این سوالات و آغاز به تغییر عادات و عکس العمل های متدوال روزانه می توانیم رفتار های غیرآگاهانه قدیمی مخرب را کنار گذاشته، آن ها را با عادات و مهارت های جدید جایگزین کنیم و هوش هیجانی و در نتیجه عملکرد موثر خود را بهبود دهیم.
گزیده ای از یکی از مقالات هاروارد بینس ریویو
دنیل گلمن ، میشل نوارز